سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تصویر و درکی عقلانی و قابل دفاع از خداوند گزارش کنید

تصویر و درکی عقلانی و قابل دفاع از خداوند گزارش کنید  

دوستی نوشته بودند:

 

به این سه سؤال جواب دهید:

1. چه ایرادی دارد اگر باور کنیم خداوند وجود دارد. انسان وجود دارد اما مرگ پایان زندگی  و تمام شدن هستی است.

2.  تصویر و درکی عقلانی و قابل دفاع از خداوند گزارش کنید به گونه ای که برای همه قابل فهم باشد

3.  به نظر شما آیا شکل زندگی بشر جدید با آموزه های دین اسلام تطبیق دارد یا نه ؟ توضیح دهید.

 

جواب:

 

 

1. وقتی خداوند را باور کردیم و گفتیم وجود دارد دیگر گفتن اینکه مرگ پایان هستی است معنائی نخواهد داشت. تبدیل وجود به عدم محال است.

 

   مرگ، از دست دادن یک حالت و بدست آوردن‏ یک حالت دیگر است و مانند هر تحول دیگری فناء نسبی است. وقتی خاک‏ تبدیل به گیاه می‏شود، مرگ او رخ می‏دهد ولی مرگ مطلق نیست، خاک، شکل سابق و خواص پیشین خود را از دست داده و دیگر آن تجلی و ظهوری را که در صورت جمادی داشت ندارد، ولی اگر از یک حالت و وضع مرده است، در وضع و حالت دیگری زندگی یافته است .مولانا چه زیبا فرموده:

از جمادی مردم و نامی شدم                      وز نما مردم به حیوان سر زدم

مردم از حیوانی و آدم شدم                        پس چه ترسم کی زمردن کم شدم ؟

حمله دیگر بمیرم از بشر                            تا بر آرم از ملائک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو                      کل شی‏ء هالک الا وجهه

   انتقال از این جهان به جهان دیگر، به تولد طفل از رحم مادر بی شباهت‏ نیست. اینتشبیه، از جهتی نارسا و از جهتی دیگر رساست. از این جهت‏ نارساست که تفاوت دنیا و آخرت، عمیق تر و جوهری تر از تفاوت عالم‏ رحم و بیرون رحم است. رحم و بیرون رحم، هر دو، قسمتهایی از جهان‏ طبیعت و زندگی دنیا می‏باشند، اما دنیا و آخرت دو زندگی اند با تفاوتهای اساسی. ولی این تشبیه از جهتی دیگر رساسی، از این جهت که اختلاف شرایط را نشان می‏دهد. طفل در رحم مادر به وسیله جفت‏ و از راه ناف، تغذیه می‏کند، ولی وقتی پا به این جهان گذاشت، آن راه‏ مسدود می‏گردد و از طریق دهان و لوله هاضمه، تغذیه می‏کند. در رحم، ششها ساخته می‏شود اما بکار نمی‏افتد و زمانی که طفل به خارج رحم منتقل شود، ششها مورد استفاده او قرار می‏گیرد .

 

قرآن کریم در سوره ی مؤمنون آیه 115می‏فرماید: افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون . (آیا خیال کرده اید که شما را عبث و بیهوده آفریده ایم و بسوی ما باز نخواهید گشت؟)

   2. تصور ذات خداوند برای ما که موجوداتی محدود و مادی هستیم، امری است محال  و معرفت بشری نمی تواند به کُنه ذات پروردگار دست یابد. حضرت علی (ع) می فرماید: «همت ها هر اندازه دورپردازی کنند، او را نمی یابند و زیرک ها هر اندازه در ژرفای دریای اندیشه فروروند، به او نائل نمی گردند.» (خطبه ی اول)

عدم امکان معرفت حقیقی ما به ذات پروردگار متعال، به این دلیلی است که ذات باریتعالی نامحدود است و ما محدود، و محدود به کنه نامحدود راهی ندارد. علاوه، ما پیوسته در زندگانی مادی خود به یک سلسله معلولات جسمانی که آغشته به یک رشته قیود جسمانی و زمانی و مکانی می باشند، گرفتاریم و هیچ گاه حواس و تخیل ما یک موجود بی قید و شرط و مطلق را نمی تواند تصور کند. در عین حال ما یقین داریم که خدایی وجود دارد، زیرا این جهان هستی نمی تواند بدون خالق و مدبر باشد، پس خالق توانایی دارد.

 برای تقریب ذهن مثال ساده ای نیز در این مورد می توان بیان کرد: ما مانند کوزه ای هستیم که تنها و تنها به مقدار گنجایش خود مفهوم آب را درک می کنیم و هرچقدر برایمان دریا را توضیح دهند برایمان قابل درک نخواهد بود.

   3. دین اسلام و احکام و آموزه های آن برنامه ای کلی برای زندگی کل بشریت فراتر از زمان و مکان است. ولی تطبیق آن با شرائط زمان و مکان به عهده ی مجتهدین و خود مسلمانان است. مثلاً شرع مقدس حکم فرموده که مایع سکر آور (مست کننده) حرام است. این حکم هم شامل شراب است و هم شامل مایع مست کننده ای است که به روشهای دیگر در آزمایشگاههای قرن بیست و یکم و یا هر زمان دیگر ساخته می شود. و تشخیص اینکه فلان مایع که در دست ماست حرام است یا نه، وظیفه ی خود ماست.

   یا اینکه در دین اسلام دروغ و ریا و غیبت حرام است، مربوط به همه ی زمانها و مکانهاست.


سؤال و جواب در مورد آیه ی قصاص

سؤال و جواب در مورد آیه ی قصاص

سؤال:

در سوره بقره آیه ی 178:

 

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ

منظور از قصاص چیه؟
چر ا قصاص چنین مقرر شده که بنده در برابر بنده، آزاد در برابر آزاد و زن در برابر زن باشد؟

جواب:

 

معنی لغوی قصاص : «قصاص» از ماده «قص» (بر وزن سد) به معنى جستجو و پیگیرى از آثار چیزى است و هر امرى که پشت سر هم آید عرب آن را «قصه» مى گوید. و از آنجا که قصاص ‍ قتلى است که پشت سر قتل دیگرى قرار مى گیرد این واژه در مورد آن به کار رفته است .

در مورد این آیه معمولاً دو مطلب مورد بحث قرار می گیرد:

1. چرا اسلام قانون قصاص را مقرر کرده آیا برای انتقام بوده؟

2. چرا در قصاص مرد و زن تفاوت گذاشته؟

 

 

اما در مورد مورد اول:

   عادت مردم آن زمان بر این بود که اگر کسى از قبیله ی آنها کشته مى شد تصمیم مى گرفتند تا آنجا که قدرت دارند از قبیله قاتل بکشند، و این فکر تا آنجا پیش رفته بود که حاضر بودند به خاطر کشته شدن یک فرد تمام طائفه ی قاتل را نابود کنند. آیه ی فوق نازل شد و حکم عادلانه ی قصاص را بیان کرد.

 قصاص از یکسو ضامن حیات جامعه است ، زیرا اگر حکم قصاص به هیچوجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى کردند جان مردم بیگناه به خطر مى افتاد. و از سوى دیگر مایه حیات قاتل است چرا که او را از فکر آدمکشى تا حد زیادى باز میدارد و کنترل مى کند. و از سوى سوم به خاطر لزوم تساوى و برابرى جلو قتلهاى پى در پى را مى گیرد و به سنتهاى جاهلى که گاه یک قتل مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتلهاى بیشترى مى شد پایان مى دهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است . و با توجه به اینکه حکم قصاص مشروط به عدم عفو است نیز دریچه دیگرى به حیات و زندگى گشوده مى شود. جمله لعلکم تتقون که هشدارى است براى پرهیز از هر گونه تعدى و تجاوز این حکم حکیمانه اسلامى را تکمیل مى کند.

 

 

اما در مورد مورد دوم:

   بعضى ایراد کنند که در آیات قصاص دستور داده شده که نباید «مرد» بخاطر قتل «زن » مورد قصاص قرار گیرد، مگر خون مرد از خون زن رنگینتر است ؟ چرا مرد جنایتکار بخاطر کشتن زن و ریختن خون ناحق از انسانهائى که بیش از نصف جمعیت روى زمین را تشکیل مى دهند قصاص نشود ؟! در پاسخ باید گفت : مفهوم آیه این نیست که مرد نباید در برابر زن قصاص شود بلکه همانطور که در فقه اسلام مشروحا بیان شده اولیاى زن مقتولى مى توانند مرد جنایتکار را به قصاص برسانند به شرط آنکه نصف مبلغ دیه را بپردازند. به عبارت دیگر: منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن ، قصاص بدون قید و شرط است ولى با پرداخت نصف دیه ، کشتن او جایز است . و لازم به توضیح نیست که پرداخت مبلغ مزبور براى اجراى قصاص نه بخاطر این است که زن از مرتبه انسانیت دورتر است و یا خون او کمرنگتر از خون مرد است ، این توهمى است کاملا بیجا و غیر منطقى که شاید لفظ و تعبیر «خونبها» ریشه این توهم شده است ، پرداخت نصف دیه تنها بخاطر جبران خسارتى است که از قصاص گرفتن از مرد متوجه خانواده او مى شود. توضیح اینکه : مردان غالبا در خانواده عضو مؤ ثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مى شوند و با فعالیتهاى اقتصادى خود چرخ زندگى خانواده را به گردش در مى آورند، بنا بر این تفاوت میان از بین رفتن مرد و زن از نظر اقتصادى و جنبه هاى مالى بر کسى پوشیده نیست که اگر این تفاوت مراعات نشود خسارت بیدلیلى به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بیگناه او وارد مى شود، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مورد قصاص مرد رعایت حقوق همه افراد را کرده و از این خلأ اقتصادى و ضربه نابخشودنى ، که به یک خانواده می خورد جلوگیرى نموده است اسلام هرگز اجازه نمى دهد که به بهانه لفظ «تساوى » حقوق افراد دیگرى مانند فرزندان شخصى که مورد قصاص قرار گرفته پایمال گردد.

   البته ممکن است زنانى براى خانواده خود، نان آورتر از مردان باشند، ولى مى دانیم احکام و قوانین بر محور افراد دور نمى زند بلکه کل مردان را با کل زنان باید سنجید.

 

   کلوب قرآن سفره ی آسمانی محفلی برای نزدیکی به کتاب خدا و بحث در موضوعات متنوع

 

 


آیا اسلام مراوده با غیر مسلمانان را منع کرده؟

آیا اسلام مراوده با غیر مسلمانان را منع کرده؟

   در برخی محافل بحثهائی می شود مبنی بر اینکه آیا اسلام مراوده با غیر مسلمانان را جایز می داند یا خیر. در این باره روایتی از امام صادق (ع) نقل می شود.

   زکریّا بن ابراهیم گوید: من نخست نصرانی بودم. بعد از آن که مسلمان شدم، پس از فراغت از اعمال حج حضور امام صادق(ع) رسیده، عرض کردم:« ... پدر و مادر و خانواده ام نصرانی‌اند، مادرم نیز نابیناست آیا می توانم با آن ها باشم و در یک ظرف با آنان غذا بخورم؟» حضرت پرسیدند:

   «گوشت خوک می خورند؟» عرض کردم: «نه ، با آن تماس هم نمی گیرند.» فرمودند: «اشکالی نیست. مواظب مادرت باش و با او خوش رفتاری کن. و چون بمیرد، او را به دیگری وامگذار و خویشتن به کارهایت بپرداز... »

   هنگامی که به کوفه رفتم نسبت به مادرم مهربانی کرده، خود به او غذا می‌دادم... و خدمتش می‌کردم. روزی مادرم گفت: «پسر جان، هنگامی که دین مرا داشتی چنین رفتار نیکویی از تو نمی‌دیدم؟ ... دین تو بهترین دین است، آن را بر من عرضه دار !» اسلام را به او عرضه داشته، آداب آن را به او آموختم. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را ادا نمود و در همان شب بیمار گشت و گفت: «فرزندم ! آن چه به من آموختی تکرار کن. برایش تکرار نمودم او نیز آن ها را تکرار کرده و از دنیا رفت!...»( کافی : 2/128 ح 11.)


آیا اسلام زن ستیز است؟

آیا اسلام زن ستیز است؟

   دین اسلام، فرامین و برنامه هائی برای سعادت و خوشبختی انسان ارائه می دهد و بشر را اعم از زن و مرد در نظر دارد و هیچ تبعیضی بین زن و مرد قرار نداده. این مطلب را می توانیم به سادگی با نگاهی به متون دینی اسلام دریابیم. خطاب به مؤمنین و مؤمنات به تعداد فراوانی در نصوص اسلامی به چشم می خورد.

   ولی منتقدین دین اسلام با ادعای زن ستیزی دین اسلام وارد میدان شده اند و سالهاست که قصد دارند بر خود و افرادی که مطالعه ی کمی از اسلام دارند بباورانند که اسلامی دینی زن ستیز است. آنها تلاش می کنند حد اقل این ذهنیت و پیش فرض را در ذهن افرادی که شروع به تحقیق درباره ی اسلام کرده اند بیافرینند. بدین وسیله در دو جبهه با اسلام به ستیز می پردازند:

   1. درون مرزهای اسلام و جوانانی که قصد بازخوانی باورهای جامعه ی خود را دارند.

   2. در مرزهای جهان اسلام و بین جوانانی که به دنبال رسیدن به نور اسلام هستند.

   تنها دستاویزی که مدعیان زن ستیزی اسلام به آن تمسک می جویند برخی آداب و رسومی است که در جوامع اسلامی رایج است و در حقیقت ارتباطی با اسلام ندارد و مربوط به فرهنگهای غیر اسلامی رایج در آن جوامع است. بعنوان مثال در برخی فرهنگها حضور زن در فعالیتهای اجتماعی مذموم است و قابل قبول نیست و یا حق تعیین سرنوشت و شرکت در انتخابات را از آنها سلب کرده است. در حالیکه اسلام محدودیتی در این زمینه قائل نشده و هر انسانی را متناسب با توانش و در چهارچوب اخلاق اجتماعی، موظف به ایفای نقش خود و شرکت در تعیین سرنوشت خود کرده است.

 در طول تاریخ اسلام بانوان زیادی در گسترش اسلام و حق، نقش اساسی داشته اند از جمله حضرت فاطمه (س)، حضرت خدیجه (س) و حضرت زینب(س) و . . . که چه در عرصه های سیاسی یا اقتصادی و چه در زمینه تربیت انسانهای فرهیخته و مفید ایفای نقش کرده اند.  

  

لطفاً نظرات خود را در این لینک بنویسد.


عشق چیست؟

عشق چیست؟

   بهترین و کاملتری تعریفی را که تا کنون راجع به عشق شنیده و خوانده ایم، تعریف مولانا از عشق است. او عشق را یکی شدن و اتحاد عاشق و معشوق می داند و غیر آن را خامی و هوس می نامد.

او در کتاب مثنوی و معنوی ضمن داستانی زیبا این معنی را چنین بیان می فرماید:

روزی عاشق در منزل یار را می زند و وقتی ندا می آید که: «کیست بر در؟» عاشق جواب می دهد: «من هستم عاشقت، در را باز کن؟»

یار جواب می دهد: « در یک منزل دو من جا نمی شود، برو!»

عاشق برمی گردد و یک درهجران و فراق معشوق می سوزد و آنگاه که دلسوخته می گردد و از رمز عشق آگاه می رسد، باز می گردد و نزدیک منزل یار می شود. با ترس و ادب نزدیک می شود و کوبه در را با احترام می کوبد.

حلقه زد بردر به صد ترس وادب

تا نگوید بی ادب لفظی ز لب

   از درون منزل ندا می آید «کیست بر در؟» این بار عاشق جواب می دهد: «بر در توئی و کسی جز تو نیست.»

 

گفت اکنون چون منی، ای (من) در آ

نیست گنجایش دو (من) را در سرا

                                                            گفت یارش کاندرآ  ای جمله «من»

نی مخالف چون گل وخار وچمن

تواکنون نه «من» خودت هستی ونه غیراز من متکلم هستی. لذا، «هم تو من» هستی:

 

نی تو هم گویی به گوش خویشتن

نی «من» ونی «غیرمن»، ای «هم تو من»

نقش من ازچشم تو آواز داد

که منم تو، تو منی در اتحاد