سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیا حیوانات محشور می شوند ؟جامدات چی ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

علامه طباطبایی تفسیر المیزان

1 آیا حیوانات غیر انسانى هم نظیر انسان حشر دارند یا نه؟

آیه ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ" انعام آیه 28   متکفل جواب از این سؤال است، هم چنان که آیه" وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ" سوره کورت آیه 5

  قریب به آن مضمون را افاده مى‏کند، بلکه از آیات بسیار دیگرى استفاده مى‏شود که نه تنها انسان و حیوانات محشور مى‏شوند، بلکه آسمان‏ها و زمین و آفتاب و ماه و ستارگان و جن و سنگها و بت‏ها و سایر شرکائى که مردم آنها را پرستش مى‏کنند و حتى طلا و نقره‏اى که اندوخته شده و در راه خدا انفاق نگردیده همه محشور خواهند شد، و با آن طلا و نقره‏ پیشانى و پهلوى صاحبانشان داغ مى‏شود.

خلاصه اینکه آیات در این باره بسیار و روایات از حد شمار بیرون است.

 

2- آیا حشر حیوانات شبیه حشر انسان است، و آنها هم مبعوث شده، و اعمالشان حاضر گشته و بر طبق آن پاداش و یا کیفر مى‏بینند؟

جواب: آرى معناى حشر همین است، زیرا حشر به معناى جمع کردن افراد و آنها را از جاى کندن و به سوى کارى بسیج دادن است.

3- آیا امثال آسمانها و زمین و آفتاب و ماه و سنگها و غیر آن نیز حشر دارند؟

جواب: قرآن کریم در خصوص اینگونه موجودات تعبیر به  حشر نفرموده، و لیکن چنین فرموده است:

یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ"  

روزى که آسمان و زمین به آسمان و زمین دیگرى تبدیل و همه براى خداى واحد قهار ظاهر مى‏شوند. سوره ابراهیم آیه 48

 و نیز فرموده : وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ

و در روز قیامت زمین همه‏اش در قبضه قدرت او و آسمانها پیچیده در دست او است. سوره زمر آیه 67

 و نیز فرموده:

" وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ"

زمانى که مهر و ماه جمع مى‏شود. سوره قیامت آیه 9  

 و نیز فرموده:"

 إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ، لَوْ کانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها"

به درستى که شما و آن خدایانى که به غیر پروردگار مى‏پرستیدید همه آتش‏گیره جهنمید و همه در آینده در آن آتشید، اگر این خدایان راستى خدا بودند در آتش نمى‏شدند. سوره انبیا آیه 99

 

  علاوه بر اینکه از آیه شریفه" إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ"

به درستى که پروردگارت در روز قیامت در میان آنان و راجع به آنچه که در آن اختلاف مى‏کردند حکم خواهد کرد. سوره سجده آیه 25

و آیه" ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ"

پس از آن بازگشت همه شما بسوى من است، و من در بین شما و در آنچه که بر سر آن اختلاف مى‏کردید حکم خواهم کرد. سوره آل عمران آیه 55

 

  و همچنین از آیات دیگرى استفاده مى‏شود که: تنها ملاک حشر مساله فصل خصومت در بین آنان و احقاق حق است که در آن اختلاف دارند.

و مرجع همه این آیات به دو کلمه است، و آن انعام نیکوکار و انتقام از ظالم است، هم چنان که در آیه" إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ"  

به درستى که ما از مجرمین انتقام خواهیم گرفت. سوره سجده آیه 22

 و آیه

" فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ، یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ"

پس مبادا گمان کنى که خداوند وعده‏اى راى که به فرستادگانش داده خلف نماید، بدرستى که خداوند غالب و صاحب انتقام است، روزى که زمین به غیر این زمین تبدیل مى‏شود و آسمانها به غیر این آسمانها و همه براى خداى واحد قهار ظاهر مى‏شوند. سوره ابراهیم آیه 48

  همین دو چیز را ذکر فرموده، یعنى" انعام" و" انتقام" را جزاى دو وصف" احسان" و" ظلم" دانسته، و چون این دو وصف در بین حیوانات وجود دارد، و اجمالا افرادى از حیوانات را مى‏بینیم که در عمل خود ظلم مى‏کنند و افراد دیگرى را مشاهده مى‏کنیم که رعایت احسان را مى‏نمایند از این رو به دلیل این آیات باید بگوییم که حیوانات نیز حشر دارند.

مؤید این معنا ظاهر  این آیه است

" وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى" و اگر خدا مى‏خواست مردم راى به کیفر ظلمشان بگیرد، هیچ جنبنده‏اى بر روى زمین نمى‏ماند، و لیکن کیفرشان راى براى مدتى معین تاخیر مى‏اندازد. سوره نحل آیه 61

    زیرا که این آیه ظهور در این دارد که اگر ظلم مردم مستوجب مؤاخذه الهى است تنها به خاطر این است که ظلم است، و صدورش از مردم دخالتى در مؤاخذه ندارد، بنا بر این هر جنبده ظالمى، چه انسان و چه حیوان، باید انتقام دیده و هلاک شود

این را هم باید خاطر نشان ساخت که لازمه انتقام از حیوانات، در روز قیامت، این نیست که حیوانات در شعور و اراده با انسان مساوى بوده و در عین بى زبانى همه آن مدارج کمال را که انسان در نفسانیات و روحیات سیر مى‏کند، آنها نیز سیر کنند، تا کسى اشکال کند و بگوید: این سخن مخالف با ضرورت است، و شاهد بطلان آن آثارى است که از انسان و حیوانات بروز مى‏کند،

 

براى اینکه: صرف شریک بودن حیوانات با انسان در مساله" مؤاخذه" و" حساب" و" اجر" مستلزم شرکت و تساویشان در جمیع جهات نیست، به شهادت اینکه افراد همین انسان، در جمیع جهات با هم برابر نیستند و جمیع افراد انسان در روز قیامت از جهت دقت و سخت‏گیرى در حساب، یک جور نبوده، عاقل و سفیه، رشید و مستضعف به یک جور حساب پس نمى‏دهند.

علاوه بر اینکه خداى تعالى از پاره‏اى از حیوانات لطائفى از فهم و دقائقى از هوشیارى حکایت کرده که هیچ دست کمى از فهم و هوش انسان متوسط الحال در فهم و تعقل ندارد، مانند داستانى که از مورچه و سلیمان حکایت کرده و فرموده است:

" حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ"

تا آنکه رسیدند کنار وادى مورچگان، مورچه‏اى بانگ زد که هان اى مورچگان به لانه‏هاى خود اندر شوید، زنهار که سلیمان و لشکریانش شما را از روى غفلت پایمال نکنند. سوره نمل آیه 18

 

  و نیز مانند مطلبى که از قول هدهد در داستان غایب شدنش حکایت کرده و فرموده است:

" فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ، إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ، وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ ..."  

هدهد به سلیمان گفت من به مطلبى برخوردم که تا کنون تو از آن بى خبر بوده‏اى، خلاصه اینکه از قوم سبا خبر یقینى آورده‏ام، و آن اینست که دیدم زنى بر آن مردم حکومت و پادشاهى مى‏کند، زنى است آن چنان توانگر که از هر چیزى (که تصور شود) او نمونه‏اى دارد، از آن جمله داراى تخت بزرگى است، دیدم که این زن و ملتش براى آفتاب سجده مى‏کردند، و براى خدا سجده نمى‏کردند و شیطان چنان این عمل‏شان را زینت داده و از راه بازشان داشته بود که دیگر هدایت نخواهند شد. سوره نمل آیه34

خواننده هوشیار اگر در این آیات و مطالب آن دقت نموده و آن مقدار فهم و شعورى را که از این حیوانات استفاده مى‏کند وزن کرده و بسنجد، تردید برایش باقى نمى‏ماند که تحقق این مقدار از فهم و شعور موقوف به داشتن معارف بسیارى دیگر و ادراکات گوناگونى است از معانى بسیطه و مرکبه.

و چه بسا عجائب و غرائبى که دانشمندان حیوان‏شناسى پس از مطالعات عمیقى در انواع مختلفى از حیوانات و تحت نظر گرفتن تربیت آنها به دست آورده‏اند، گفتار ما را تایید نماید، براى اینکه چنین عجائب و غرائبى، جز از موجودى صاحب اراده و داراى فکر لطیف و شعور تیز و عمیق، سر نمى‏زند.

 

4و5و اما سؤال چهارم و پنجم اینکه: آیا حیوانات تکالیف خود را در دنیا از پیغمبرى که وحى بر او نازل مى‏شود مى‏گیرند یا نه؟ و آیا پیغمبرانى که فرضا هر کدام به یک نوع از انواع حیوانات مبعوث مى‏شوند، از افراد همان نوعند یا نه؟

 جوابش این است که: تا کنون بشر نتوانسته از عالم حیوانات سر درآورده و حجابهایى که بین او و بین حیوانات وجود دارد، پس بزند، لذا بحث کردن ما پیرامون این سؤال، فائده‏اى نداشته و جز سنگ به تاریکى انداختن چیز دیگرى نیست، کلام الهى نیز، تا آنجا که ما از ظواهر آن مى‏فهمیم، کوچکترین اشاره‏اى به این مطلب نداشته و در روایات وارده از رسول خدا (ص) و ائمه اهل بیت‏  (ع) هم چیزى که بتوان اعتماد بر آن نمود دیده نمى‏شود.

تفسیر المیزان جلد 7 صفحه 98

  


امام حسین ع و سخنان شیوای دکتر شریعتی

 
اگرامامت نباشد،اگر رهبری نباشد ،چرخیدن بر گِردخانه خدا با خانه بت مساوی است

 

    

اگرامامت نباشد،اگررهبری نباشد،چرخیدن برگِردخانه خداباخانه بت مساوی است 

اگر امامت نباشد ، اگر رهبری نباشد ، اگر هدف نباشد ، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد ، چرخیدن بر گرد خان? خدا با خان? بت مساوی است ...چنانکه حسین، همان که حج را نیمه تمام گذاشت، کسانی که در غیبت حسین، همچنان به طواف ادامه دادند مساوی هستند با کسانی که در همان حال بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند.

 
حسین یک درس بزرگتر از شهادتش به ما داده است و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است؛ حجّی که هم? اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنّت، جهاد کردند
.

این حج را می گذارد در وسط و شهادت را انتخاب می کند و به پایان نمی برد تا به هم? حج گزاران تاریخ، نماز گزاران تاریخ، مؤمنانِ به سنّت ابراهیم بیاموزد که :

اگر امامت نباشد ، اگر رهبری نباشد ، اگر هدف نباشد ، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد ، چرخیدن بر گرد خان? خدا با خان? بت مساوی است ...

چنانکه حسین، همان که حج را نیمه تمام گذاشت، کسانی که در غیبت حسین، همچنان به طواف ادامه دادند مساوی هستند با کسانی که در همان حال بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند.

زیرا شهید که حاضر است در هم? صحنه های حق و باطل، در هم? جهادهای میان ظلم و عدل حاضر است، حضور دارد، می خواهد با حضور خویش این پیام را به هم? انسانها بدهد که :
وقتی در صحنه نیستی، هر کجا که می خواهی باش. وقتی که در صحن? حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل نیستی، هر کجا که می خواهی باش : چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است .

شهادت، حضور در صحن? حق و باطل همیش? تاریخ است .

و غیبت : آنهایی که حسین را تنها گذاشتند، همه با هم برابرند . هر سه تیپشان یکی هستند : چه آنهایی که حسین را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشند و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین را تنها گذاشتند و از دردسر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محرابها و زاوی? خانه ها به عبادت خدا پرداختند، و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند
.

زیرا در آنجا که حسین حضور دارد – و در هر قرنی و عصری حسین حضور دارد ! – هر کس که در صحنه او نیست ، هر کجا که هست ، یکی است ، مؤمن و کافر ، جانی و زاهد ، یکی است .

این است معنی این اصل تشیع، که قبول هر عملی، یعنی ارزش هر عملی، به "امامت" و به" رهبری" و به" ولایت" بستگی دارد ! و اگر او نباشد، همه چیز بی معنی است و می بینیم که هست ."


از : دکتر علی شریعتی ، مجموع? آثار ، جلد 19 ، حسین وارث آدم ، صفحات 20? و 20? .

 منبع :سایت خبری برنا

http://www.bornanews.com/vdce.e8xbjh8zn9bij.html

 

خطبه سوم نهج البلاغه ( افشای حقایق از طرف امام )

 آگاه باشید. به خدا سوگند که  فلان   خلافت را چون جامه اى بر تن کرد و نیک مى دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب . سیلها از من فرو مى ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفیع من نیست . پس میان خود و خلافت پرده اى آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم   در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضاى ظلمانى شکیبایى ورزم ، فضایى که بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیرى رسند و مؤ من ، همچنان رنج کشد تا به لقاى پروردگارش نایل آید. دیدم ، که شکیبایى در آن حالت خردمندانه تر است و من طریق شکیبایى گزیدم ، در حالى که ، همانند کسى بودم که خاشاک به چشمش رفته ، و استخوان در گلویش مانده باشد. مى دیدم ، که میراث من به غارت مى رود.
تا آن نخستین   به سراى دیگر شتافت و مسند خلافت را به دیگرى واگذاشت

 
اى شگفتا. در آن روزها که زمام کار به دست گرفته بود همواره مى خواست که مردم معافش دارند ولى در سراشیب عمر، عقد آن عروس را بعد از خود به دیگرى بست . بنگرید که چسان دو پستانش را، آن دو، میان خود تقسیم کردند و شیرش را دوشیدند. پس خلافت را به عرصه اى خشن و درشتناک افکند، عرصه اى که درشتى اش پاى را مجروح مى کرد و ناهموارى اش رونده را به رنج مى افکند. لغزیدن و به سر درآمدن و پوزش خواستن فراوان شد. صاحب آن مقام ، چونان مردى بود سوار بر اشترى سرکش که هرگاه مهارش را مى کشید، بینى اش ‍ مجروح مى شد و اگر مهارش را سست مى کرد، سوار خود را هلاک مى ساخت . به خدا سوگند، که در آن روزها مردم ، هم گرفتار خطا بودند و هم سرکشى . هم دستخوش بى ثباتى بودند و هم اعراض از حق . و من بر این زمان دراز در گرداب محنت ، شکیبایى مى ورزیدم تا او نیز به جهان دیگر شتافت و امر خلافت را در میان جماعتى قرار داد که مرا هم یکى از آن قبیل مى پنداشت . بار خدایا، در این شورا از تو مدد مى جویم . چسان در منزلت و مرتبت من نسبت به خلیفه نخستین تردید روا داشتند، که اینک با چنین مردمى همسنگ و همطرازم شمارند. هرگاه چون پرندگان روى در نشیب مى نهادند یا بال زده فرا مى پریدند، من راه مخالفت نمى پیمودم و با آنان همراهى مى نمودم . پس ، یکى از ایشان کینه دیرینه اى را که با من داشت فرایاد آورد و آن دیگر نیز از من روى بتافت که به داماد خود گرایش یافت . و کارهاى دیگر کردند که من از گفتنشان کراهت دارم .
آنگاه سومى  برخاست ، در حالى که از پرخوارگى باد به پهلوها افکنده بود و چونان ستورى که همّى جز خوردن در اصطبل نداشت . خویشاوندان پدریش با او همدست شدند و مال خدا را چنان با شوق و میل فراوان خوردند که اشتران ، گیاه بهارى را. تا سرانجام ، آنچه را تابیده بود باز شد و کردارش قتلش را در پى داشت . و شکمبارگیش به سر درآوردش .
بناگاه ، دیدم که انبوه مردم روى به من نهاده اند، انبوه چون یالهاى کفتاران . گرد مرا از هر طرف گرفتند، چنان که نزدیک بود استخوانهاى بازو و پهلویم را زیر پاى فرو کوبند و رداى من از دو سو بر درید. چون رمه گوسفندان مرا در بر گرفتند. اما، هنگامى که ، زمام کار را به دست گرفتم جماعتى از ایشان عهد خود شکستند و گروهى از دین بیرون شدند و قومى همدست ستمکاران گردیدند. گویى ، سخن خداى سبحان را نشنیده بودند که مى گوید سراى آخرت از آن کسانى است که در زمین نه برترى مى جویند و نه فساد مى کنند و سرانجام نیکو از آن پرهیزگاران است
آرى ، به خدا سوگند که شنیده بودند و دریافته بودند، ولى دنیا در نظرشان آراسته جلوه مى کرد و زر و زیورهاى آن فریبشان داده بود.
بدانید. سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اگر انبوه آن جماعت نمى بود، یا گرد آمدن یاران حجت را بر من تمام نمى کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگى ستمکاران و گرسنگى ستمکشان خاموشى نگزینند، افسارش را بر گردنش مى افکندم و رهایش مى کردم و در پایان با آن همان مى کردم که در آغاز کرده بودم . و مى دیدید که دنیاى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم کم ارج تر است


راه سعادت فرد و جامعه

 

آثار اصلاح گرانه ی امر به معروف و نهی از منکر:

 


1
اجرای احکام و فرایض الهی (… بِها تُقَامُ الفرائِضُ…)7


تحق عدالت اجتماعی (… مَعَ رَدُّ المَظالِمِ و مُخالفة الظالِمِ و…)8 ادامه مطلب...

چه کسی دوست من است؟

چه کسی دوست من است؟

                                                    گل

    <\/h3>

معیار و آداب دوستی و رفاقت در نگاه امامان

 

حضرت سجاد علیه السلام از شخصی پرسیدند: آیا کسی بر شما وارد می‌شود از دوستان که هر چه نیاز دارد از کیسه شما بدون اجازه بردارد؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمود: بنابراین شما با یکدیگر برادر و دوست نیستید. هل یدخل احدکم یده فی کمّ اخیه و کیسه فیأخذ منه ما یرید من غیر اذن قال لا قال لستم باخوان. محجة البیضأ / 3 / 320

 ادامه مطلب...