اینکه می گن خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تر یعنی چی ؟؟
اینکه می گن خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تر یعنی چی ؟؟
نزدیکتر بودن از رگ گردن، تمثیلى است براى بیان استیلا و احاطه خداوند بر بندگان خویش چون رگ گردن، رگى حیاتى براى بدن است و با قطع آن سریعاً جان از بدن مفارقت مىکند. خداوند براى بیان احاطه و اقتدار خویش از این استفاده نموده است نه آن که خداوند- نعوذ باللَّه- جزئى از بدن و یا موجودى داراى جرم و جسم باشد.
خداوند سبحان فرمود:
« وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید» ( ما آدمی را آفریده ایم و از وسوسه های نفس او اگاه هستیم ، زیرا از رگ گردنش به او نزدیکتریم ) . « ق آیه 16»
در این آیه شریفه اشاره می کند به اینکه علم خداى تعالى همه چیز را فرا گرفته است، گویا فرموده: ما از ظاهر و باطن انسان و حتى از خاطرات قلبىاش خبر داریم و مىدانیم که در دل خود چه می گوید.
« وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ » کلمه" ورید" به معناى رگى است که" از قلب جدا شده" و در تمامى بدن منتشر مىشود، و خون در آن جریان دارد. بعضى هم گفتهاند: به معناى رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است. و اضافه حبل به ورید اضافه بیانیه است.
و معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضائش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او مىگذرد آگاه نیستیم؟
این جمله مىخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه کس فهم اداء کرده باشد و گر نه مساله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است، و چون این معنا معناى دقیقى است که تصورش براى فهم بیشتر مردم دشوار است، لذا خداى تعالى به اصطلاح دست کم را گرفته که همه بفهمند، و به این حد اکتفاء کرده که بفرماید:" ما از طناب ورید به او نزدیکتریم". و یا در جاى دیگر قریب به این معنا را آورده بفرماید:« أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» ( انافل آیه 24) خدا بین انسان و قلبش واسطه و حائل است.
نزدیکتر بودن از رگ گردن، تمثیلى است براى بیان استیلا و احاطه خداوند بر بندگان خویش چون رگ گردن، رگى حیاتى براى بدن است و با قطع آن سریعاً جان از بدن مفارقت مىکند. خداوند براى بیان احاطه و اقتدار خویش از این استفاده نموده است نه آن که خداوند- نعوذ باللَّه- جزئى از بدن و یا موجودى داراى جرم و جسم باشد.
خداوند سبحان فرمود:
« وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید» ( ما آدمی را آفریده ایم و از وسوسه های نفس او اگاه هستیم ، زیرا از رگ گردنش به او نزدیکتریم ) . « ق آیه 16»
در این آیه شریفه اشاره می کند به اینکه علم خداى تعالى همه چیز را فرا گرفته است، گویا فرموده: ما از ظاهر و باطن انسان و حتى از خاطرات قلبىاش خبر داریم و مىدانیم که در دل خود چه می گوید.
« وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ » کلمه" ورید" به معناى رگى است که" از قلب جدا شده" و در تمامى بدن منتشر مىشود، و خون در آن جریان دارد. بعضى هم گفتهاند: به معناى رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است. و اضافه حبل به ورید اضافه بیانیه است.
و معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضائش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او مىگذرد آگاه نیستیم؟
این جمله مىخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه کس فهم اداء کرده باشد و گر نه مساله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است، و چون این معنا معناى دقیقى است که تصورش براى فهم بیشتر مردم دشوار است، لذا خداى تعالى به اصطلاح دست کم را گرفته که همه بفهمند، و به این حد اکتفاء کرده که بفرماید:" ما از طناب ورید به او نزدیکتریم". و یا در جاى دیگر قریب به این معنا را آورده بفرماید:« أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» ( انافل آیه 24) خدا بین انسان و قلبش واسطه و حائل است.